تفسير عزت
آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 103
اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ مِنْ عِزَتِكَ بِاعَزِّها
وَ كُلُّ عِزَتِّكَ عَزيزَةً؛
اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ بِعِزَّتِكَ
كُلِّها.
تفسير ادبى
«عزت» از نظر لغت به معناى «غلبه»، «قُوّت» و
چيزى كه معادل ندارد و عزيزُ الوُجود است، آمده است. پروردگار عالم به حسب ذات بر
هر چيزى غلبه دارد.
قرآن مىفرمايد:
«وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ هُوَ
الْحَكيمُ الْخَبيرُ.» «وَاللَّهُ غالِبٌ عَلى
امْرِهِ»؛ پروردگار عالم غالب بر هر چيزى
است، و بر بندههايش غالب مىباشد.
پروردگار عالم از نظر ذات مقدسش قوى است و
مؤثرى در اين عالم جز خدا نيست، و تأثير هر چيزى به واسطه خداست:
«يا ايُّهَا النَّاسُ انْتُمُ الفُقَراءُ
الَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَميدُ.» ما سوى الله و مردم، فقر و ربط
محضاند. غنى مطلق اوست، و هر اثر و تأثيرى در اين عالم به واسطه وجود او مىباشد.
پروردگار عالم از نظر ذات مقدسش عديل
آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 104
ندارد، و صرف الوجود است و صرف الوجود مانند و نظيرى ندارد: «لَيْسَ
كَمِثْلِهِ شَىْءٌ.»
چنان كه پروردگار عالم از نظر صفات جمال و جلال، به هر سه معنا، عزيز است از نظر
صفات غالب است؛ يعنى تأثير هر چيزى به واسطه صفات جمال و جلال اوست.
پروردگار عالم از نظر صفات عديل، مثل، بدل و
نظير ندارد. نه از نظر صفاتِ جمال، و نه از نظر صفات جلال كسى همانند او نيست.
فعل و فيض مقدس پروردگار عالم برماهيات غالب
است، و مبدأ همه آثار است و فيض مقدسش عدل ندارد، چنان كه قرآن فرموده است:
«فَانَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعًا.»
شرح عرفانى
عارفى كه بر درِ خانه خدا مىرود، اگر متوجه
باشد وقتى كه به ذات مقدس، صفات و اسماى خدا توجه مىكند، پروردگار عالم را اقواى
از هر چيزى و صفات خود (صفات جمال و صفات جلال) مىبيند، در اين نظر مىگويد:
«اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ مِنْ عِزَّتِكَ
بِاعَزِّها؛
اى خدا! به در خانهات آمدهام، تمام توجهم
به عزت تو و به عزيزترين عزتهايت است؛ يعنى به ذات مقدست تو را قسم مىدهم.»
عارف وقتى به عالم اسما و صفات توجه كند، و
ببيند كه همه صفات خدا عين ذات خداست، مىگويد:
«وَ كُلُّ عِزَّتِكَ عَزيزَةً
آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 105
اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ بِعِزَّتِكَ كُلِّها؛
اى خدا! به درخانهات آمدهام، و فقط تو را
مىبينم كه غالب بر هر چيز، مبدأ هر اثر و وجود بى نظير هستى. اى خدا! به
درخانهات آمدهام، و تو را به ذات مقدست،- كه صرف عزت است- قسم مىدهم.»
اما اگر عارف در عالم اسماى افعال و عالم
كثرت، به فيض مقدس ربوبى نظر داشته باشد و كثرت ببيند، در اين حال مىگويد:
«اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ مِنْ عِزَّتِكَ
بِاعَزَّها؛
خدايا! به درخانهات آمدهام، و به فيض مقدست
نظردارم، و مىبينم كه عزيزترين فيض مقدست، حقيقت محمدى صلى الله عليه و آله است،
و تو را به پيغمبراكرم صلى الله عليه و آله قسم مىدهم.»
عارف وقتى كه فيض مقدس را بسيط مىبيند،
مىگويد:
«وَ كُلُّ عِزَّتِكَ عَزيزَةٌ
اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ بِعِزَّتِّكَ
كُلِّها؛
اى خدا! همه عزتهايت عزيز است، يك چيز بيشتر
نيست. اى خدا! به در خانهات آمدام، و تو را به سعه رحمت و عزتت در اين عالم وجود،
قسم مىدهم.»
درس ولايى
عارف گاهى نظر به اهلبيت عليهم السلام دارد
و مىخواهد اهلبيت عليهم السلام را كه عزيزترين موجودات است، به خانه خدا ببرد،
وى در اين نظر مىگويد:
«اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ مِنْ عِزَّتِكَ
بِاعَزِّها؛
خدايا! به درخانهات آمدهام، نظر به چهارده
معصوم دارم، و تو را به عزيزترين آنها (پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله) قسم
مىدهم.»
آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 106
وى وقتى توجه كند به اين كه چهارده معصوم داراى يك عزت و نورند، مىگويد:
«وَ كُلُّ عِزَّتِكَ عَزيزَة
اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ بِعِزَّتِكَ
كُلِّها؛
خدايا! به درخانهات آمدهام، و تو را به
چهارده معصوم قسم مىدهم.»
تذكر اخلاقى
چيزى كه بايد در اين جمله به آن توجه داشت
اين است كه مؤمن عزيز است، قرآن مىفرمايد:
«وَللَّهِ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤمِنينَ
وَلكِنَّ الْمُنافِقينَ لايَعْلَمُون»؛ عزت مختص خدا، پيامبر و مؤمنين
است، ليكن منافقين نمىفهمند.
هر چه ايمان، بيشتر در دل رسوخ كند مؤمن
عزيزتر شده و مىتواند بر هر چيزى غالب و مبدأ هر چيزى شود؛ يعنى در عالم تكوين
تصرف كند، و مىتواند بى نظير باشد. اگر انسان، كامل باشد در عالم وجود بى نظير
است، مىتواند عزيز باشد، و محبت وابهتش در دلها ريخته شود. قرآن مىفرمايد:
«مَن كانَ يُريدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ
الْعِزَّةُ جَميعاً»؛ هر كس عزت مىخواهد، عزت يك
سره از آن خداست.
اى انسان اگر رابطهات با خدا محكم شد عزيز
مىشوى؛ عزيز به هر سه معنا. قرآن مىفرمايد:
آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 107
«انَّ الَّذينَ آمَنوُا وَ عَمِلوُا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الَّرحْمنُ
وُدّاً»؛
كسانى كه ايمان آوردند و طبق ايمان عمل كردند و كارهاى شايسته انجام دادند
پروردگار عالم محبت آنها را در دلها مىريزد و آنها را بر دلها حاكم مىكند.
امام حسن عليه السلام در روايتى هنگام مرگ،
به جناده فرموده است:
«جُنادَةُ! و اذا ارَدْتَ عِزّاً بِلا
عَشيرَةٍ وَ هَيْبَةً بِلاسَلْطَنَةٍ فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصيَةِ اللّهِ الِى
عِزِّطاعَتِه؛
اگر مىخواهى در بين مردم عزيز باشى بدون اين
كه خويشاوندانى داشته باشى، اگر مىخواهى ابهت داشته باشى بدون اين كه قدرت و
سلطنت ظاهرى داشته باشى لباسِ ذلتِ معصيت را بكَن، و لباسِ عزت اطاعت را بپوش.»
اسباب ظاهرى به كسى عزت نمىدهد. مكنتها،
قدرتهاو مال و منال اين دنيا، فانى است. آن چه به انسان عزت حقيقى مىدهد و انسان
را به جايى مىرساند كه همه از او حساب ببرند، رابطه با خداست؛ آن چه به انسان عزت
مىدهد، روزه، دعاى سحر، نماز شب و خواندن قرآن است اگر با حال خوانده شود، و زبان
بگويد و دل از او متابعت كند. معرفت و نور خدا، و حكومت او بر دل هر چه بيشتر
باشد، عزت و ابهت صاحبدل در جامعه بيشتر خواهد بود؛ بنابراين اگر عزت و ابهت
مىخواهيد رابطه خود را با خدا محكم كنيد. در روايات مىخوانيم: «گناه موجب سقوط
است.» گناه، انسان را نه تنها پيش
خدا مطرود مىكند بلكه پيش اهلبيت و در جامعه هم مطرودش مىكند.
گناه موجب مىشود تا براى انسان در جامعه يك
حّسِ بدبينى پيدا شود و در
آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 108
جامعه مطرود شده و ابهت و عزت خود را از دست دهد، اگر چه قدرت ظاهرى، مال و
منال، مكنت و عشيره داشته باشد. ولى «مؤمن» يعنى آن كه رابطهاش با خدا محكم است-
اگر چه هيچ كس را ندارد- عزيز است. چون خدا را دارد همه چيز دارد.
-/ ذلت از طرف خدا چه وقت پيدا مىشود؟
وقتى كه انسان مطرود شود.
- كى انسان مطرود مىشود؟
وقتى كه گناه در زندگى او زياد باشد.